پرستو کوچولو

ماجراهای لنا و پستونک

1391/11/14 12:45
نویسنده : سارا
291 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز باز هم من با دختر شیطونم تنها هستیم و بابا رامین برای امتحانها رفته ترکیه و انشاالله دو هفته آینده رو دیگه نمی ره و تعطیله از دیروز بگم که ما برای شام خونه بابا بزرگ لنا یعنی بابای رامین رفته بودیم بعد از اونجا هم با عمه سمیه خونه عمه معصومه رفتیم تا آنیا کوچولو رو ببینیم خیلی از روز اول که توی بیمارستان بود فرق کرده بود وپوستش خیلی تیره شده بود ولی نسبت به قبل هوشیار تر بود و انگار که می فهمید که دور برش آدمهای قریبه هستند از این موضوع که بگذریم لنا اونجا پستونک آنیا رو برداشته بود و ول کن نبود هی می گفت می می و می خواست بخوردش البته در داشت و نمی تونست بازش کنه موقع اومدن هی گریه می کرد و می خواست با خودش بیاره خونه که البته من نذاشتم ولی چشمتون روز بد نبینه که وقتی اومدیم خونه انقدر گریه کرد و می می گفت که مجبور شدم برم و از توی کمدش بعد از کلی گشتن پستونک قدیمی شو بیارمو بهش بدم آخه چیزی که جالبه اینه که وقتی کوچیک بود نه شیشه گرفت و نه پستونک ولی حالا هوس کرده بود و ول کن نبود امان از دست این بچه من تازه جالبیش اینجا بود که اصلا بلد نبود که بخوره وهمش کج وکله می کرد توی دهنش و مرتب هم می افتاد زمین خلاصه دیشب گذشت و لنا پستونک به دهان به خواب رفت منم وقتی دیدم که خوابش برده از دهنش کشیدم و به این امید که تا فردا فراموش می کنه قایمش کردم ولی نشون به اون نشون که وقتی طبق معمول ساعت 5 صبح بیدار باش داد و من بیچاره و که اسیر یک ساعت خواب صبحگاهی بودم و بلند کرد شروع کرد به گفتن می می و هی گریه کرد تا پستونک و بهش بدم منم از ترس اینکه به اون عادت کنه اول مقاومت کردم و ندادم ولی بعد چاره ای جز تسلیم شدن در مقابل خواست ملوکانه نداشتم و با مقداری بد جنسی پستونک رو آلوده به لاک تلخ کردم و بهش دادم تا بخوره اول یک کمی شک کرد  از اینکه من بعد از اینهمه مقاومت تسلیم شده بودم و پستونک رو می دادم با تعجب منو نگاه کرد و بالاخره با کلی تردید اونو کرد توی دهنش ولی چشمتون روز بد نبینه که هی عق زد و عق زد فقط شانس اوردم که شکمش خالی بود والا همرو بالا می آورد اما لناست دیگه از پر روگی کم نمی یاره چون بعد از اون هم هی آب می خورد ولی بازهم برای چندین بار اونو کرد توی دهنش و هی سرفه کرد و هی آب خورد ولی این ماجرا در همین جا به پایان رسید و منم پستونک ملعون و برای همیشه معدوم کردم تا دیگه لنا فیلش یاد هندستون نکنه.شیطان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)