پرستو کوچولو

تولد دو سالگی لنا کوچولو

  برای دیدن باقی عکسها لطفا به ادامه مطلب بروید     شام شب تولد سوپ سفید بود با جوجه کباب البته با سیخ چوبی که داخل فر گذاشتم ودسر هم چیز کیک همراه با ژله و ژله بستنی بود وسالاد کاهو خیلی ساده ومختصر چون هم مهمانها کم بودن و هم اینکه تولد خیلی خودمونی شد. ...
22 آبان 1391

دخترم دو ساله شدی مبارکه

سلام دختر دو ساله ام دختر قشنگم دو سالش تمام شد و داره کم کم خانم می شه اینقدر این دو سال زود گذشت که باورم نمی شه تو همون لنا دو وجبی هستی که می ترسیدم بغلت کنم حتی لباسهای نوزادیت و هم تا می زدم خلاصه اینو بگم که تولدت بخوبی و البته بسیار ساده و خودمونی برگزار شده عمه معصومه و بابابزرگ و مامان بزرگت بودن و البته این رو بگم که توی اردبیل ما کس دیگه ای رو نداریم که دعوت کنیم ولی انشالله تولد درست حسابی می مونه وقتی که کرج رفتیم و ساکن شدیم. هدیه های تولدت همه نقدی بود وبه قول بابات خشکه حساب کردن به جز عمه مژگان که یک شلوار و بابا بزرگت از آلمان یک عدد دستبند و مامان بزرگت هم یک گردنبند طلا و چند دست لباس زمستانی که قبلا عکس...
10 آبان 1391

دندون های خوشگلم سیاه شده

سلام شیطونکم الان که دارم می نویسم شما مثل مار داری دور من می پیچی و سر به سرم می گذاری از دست تو شیطون دیگه نمی دونم چیکار کنم یک لحظه آروم و قرار نداری من از صبح که بیدار می شم غیر از ساعتی که تو خواب هستی اصلا نمی بینم که حتی 5 دقیقه هم بشینی یک گوشه امروز دو بار هم سرت خورد به دسته مبل و ورم کرده البته بار دوم خیلی هم گریه کردی و منو ترسوندی دیروز بردمت پیش دندان پزشک چون دو سه روزه که احساس می کنم دندون هات دارن سیاه می شن کلینیک دندون پزشکی خیلی خوشگل و مدرن بود والبته مخصوص کوچولو ها بودصندلی بیمار هم تمساح بود تا رفتیم تو حسابی ذوق کردی و گفتی مامان تاتا فکر کردی اونجا پارکه وهی می گفتی تاتا و سرسر خلاصه خانم دکتر مهربون اونجا...
2 آبان 1391

بدون عنوان

٤ آبان مصادف با روز عرفه یعنی پس فردا روز تولد دختر قشنگمه خدا جون دو سال پیش توی این روز،عزیز ترین و قشنگ ترین هدیه زندگیمو به من داد امروز رفتیم و کیک تولد عسلمو سفارش دادیم دیروز هم کادوی تولدش از آلمان به دستمون رسید دست مامان بزرگ و بابا بزرگت درد نکنه انشاالله بعد از تولد عکس ها رو برای دوستای خوبم می گذارم.
2 آبان 1391

سالگرد ازدواج مامان و بابا

سلام عسلم امروز سالگرد ازدواج مامانی و باباییه 7 سال با تمام سختی ها و خوشی هاش تموم شد حالا هم خدا با هدیه دادن تو به ما زندگی مون رو شیرین تر و شادتر از قبل کرده امیدوارم سالهای سال به همین منوال بگذره و ما یک روز سالگرد ازدواج تو رو جشن بگیریم البته اینو بگم که بابات از دیروز رفته ترکیه دانشگاه و امروز هم اینجا نیست فقط اول صبح یک اس ام اس داده و امروز و به من تبریک گفته.   ...
27 مهر 1391