بدون عنوان

سلام دختر نازم

امروز که برات می نویسم خیلی ناراحتم چون تو با وجود مصرف داروهای جدید بهتر نشدی و باز هم اون حالتها رو داری هر چی بیشتر می گذره بیشتر شک می کنم که این حالت تشنج هست یا نه چون تا حالا سه جور دارو استفاده کردی ولی اثر نکرده شاید به قول دکتر خودت،دکتر پوستی احتمال سرگیجه هم ممکنه باشه خدا می دونه که هر روزی که این حالت بهت دست می ده احساس می کنم که دنیا روی سرم خراب می شه شبها هم که خیلی بد می خوابی و همش بی قراری ومنم بخاطر همین خوابم نمی بره و تا صبح بیدارم و خوابم نمی بره برای همین مجبورم که صبح دیرتر بیدار شم کاری که اصلا دوست ندارم از فردا قراره که داروی جدیدتو شروع کنم و نمی دونم که بهتر می شی یا نه استرس داره دیوونم می کنه نمی دونم چی کار کنم فقط خدا خدا می کنم که این دفعه دارو جواب بده امروز از روزهای دیگه بدتر بودی چون از صبح تاحالا چهار بار اونطور شدی خدا تا آخر شبو به خیر بگذرونه تازگی هم که اونقدر شیطون شدی که خدا می دونه فقط یک آدم بیکارو می خوای که دنبالت بره و همش سرتو می زنی اینور و اونور همه چیز و می گیریو می ایستی اونوقت فکر می کنی خیلی استاد شدی دستاتو ول می کنی و می افتی زمین بعدم به من نگاه میکنی که ببینی من چه عکس العملی نشون می دم اگه من بترسمو جیغ بزنم تو هم گریه می کنی اگر نه که انگار نه انگار که اتفاقی افتاده دیروز زنگ زدم به خاله لادن گفت که هیربد داداش مریضه ناراحت شدم از دست شما فسقلی ها هر دقیقه یک چیزیتون هست و ما مامانها رو دق میدین همش فکر میکنم یعنی اون روز و می بینم که تو بزرگ شدی و واسه خودت خانومی شدی خدایا خودت دخترمو حفظ کن خودت سلامتش کن و سلامت نگه دارش.