پرستو کوچولو

بدون عنوان

1390/6/14 21:02
نویسنده : سارا
219 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

ما دیروز از کرج برگشتم دو سه روز بود که برای بردن لنا پیش دکتر اشرفی به کرج رفته بودم خلاصه اینکه وقتی دکتر لنا رو ویزیت کرد و فهمید که داروها اثر نکرده داروی لنا رو عوض کرد و گفت مدت یک هفته ان داروی جدیدو بهش بدین اگر خوب شد همینو ادامه بدین در غیر اینصورت داروی بعدی رو به اون اضافه کنید دکتر می گفت تشنج های خفیف مثل موضوع لنا خیلی سخت به دارو جواب می دن بنابراین باید داروهای مختلف رو روی بچه امتحان کنم تا ببینیم به کدوم جواب می ده خلاصه من خیلی ناراحت شدم الانم هنوز خوب نشده با اینکه داروی جدید داره م خوره ولی هنوز هم بهتر نشده جالب اینجاست که توی مدتی که ما توی کرج بودم لنا اصلا اون طور نشد ولی تا رسیدیم اردبیل و دو سه ساعت گذشت اون حالت بهش دست داد انگار که به هوای اردبیل حساسیت داره دفعه قبل هم همینطور بود من که موندم وقتی توی مطب دکتر بودیم از  ته دلم از خدا خواستم که هیچ کس مریض نشه مخصوصا بچه هاکه خیلی هم معصومند به خاطر پاکی و بی زبونیشون آدم واقعا دلش براشون می سوزه مخصوصا پدر و مادراشون که اولین قربانی های مریضی بچه هان چون واقعا تحملش سخته حالا که لنا مریض شده من این موضوع رو بیشتر و از ته دلم حس می کنم همش از خدا می خوام که هیچ بچه ای رو مریض نکنه.

خلاصه اینکه قبل از کرج رفتن خاله لادن برای هیربد و لنا وقت گرفته بود که باهم ببریمشون آتلیه عکاسی و ازشون چند تاعکس بگیریم ما هم این کارو کردیم ولی چشمت روز بد نبینه که لنا از لحظه ای که وارد آتلیه شدیم گریه کرد تا لحظه ای که خوابید و از اونجا اومدیم بیرون نمی دونم از محیط اونجا ترسید یا اینکه وقتی عکاسو دید اونجوری کرد برعکس هیربد بلا که تا تونست عکس های جورواجور گرفت وما فقط تونستیم از لنا یک تعدا کم عکس بگیریم اونم با هزار تا ترفند تنها در دوحالت که البته یک حالتشم خواب بود برای همین گذاشت که بگیریم هیربد هم اینقدر شیطونی کرد که خدا می دونه اماعکسهای دو نفریشون خیلی قشنگ از آب در اومد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)