بدون عنوان

سلام دوباره بعد از چند روز تونستم بیام و به وبلاگ دختر نازم سری بزنم تو این مدت خیلی اتفاقها افتاد لنا دوباره اون حالت تشنج بهش دست داد واین دفعه خیلی شدیدتر از قبل بود و احتمالا به خاطر تشخیص غلط آخرین دکتری بود که لنا رو ویزیت کرد چون اون دکتر گفته بود که هیچ مشکل وجود نداره و قرصها فنوبار لنا رو قطع کنید خلاصه چند روز پیش بود که لنا ساعت 12 شب اون حالت شد و این دفعه خیلی شدید تر بود وکاملا محسوس بود من ورامین حسابی ترسیدیمو بردیمش بیمارستان اطفال خلاصه بعد از کلی آزمایش لنا رو بستری کردن که ای کاش نمی کردن چون اونجا بچمو کردن موش آزمایشگاه نه آزمایشها و نه سی تی اسکن هیچی نشون نداد و همه می گفتن که بچه هیچ مشکلی نداره ما هم که مرتب مدارک لنا به همه دکترها نشون می دادیم ولی می گفتن سالمه فقط خون بود که از بچه می گرفتن توی دو سه روزی هم که لنا بستری بود تا تونستن ازش خون گرفتن و دکترهای مسخرشونم که نمی تونستن تشخیص بدن تا اینکه بعد از سه روز تصمیم گرفتم که لنا رو تهران بیاریم خلاصه با هزار بدبختی تونستیم از دکتر اشرفی که فوق تخصص مغز و اعصاب نوزادان بود وقت بگیریم و لنا رو پیشش بردیم دکتر دوباره ازش نوار مغز گرفت و بعد که نوار مغزو دید گفت که اصلا نوار مغزی چیزی نشون نیمده و ظاهرا تشنجی در کار نیست و سی تی اسکن و آزمایشها هم نشون دادند که لنا کاملا سالمه برای همین دکتر گفت با توجه به حالتهای لنا نه می تونم بگم که تشنج هست نه می تونم بگم که نیست و مشکوک به تشنجه برای همین یک شربت نوشت وگفت که مدت یکماه این شربتو بدین بهش و بعد از یکماه بیارین که ببینمش اینم ازماجرای درگیری ما و لنا البته الان حالش خیلی بهتر شده و دو سه روزی هم هست که دیگه اصلا اون طوری نشده و فکر می کنم دارو اثر کرده واین موضوع فقط تلنگوری برای منو رامین بود وهمش فکر می کنم که نکنه منو رامین از یاد خدا غافل بودیم برای همین خدا می خواست یک گوشمالی بهمون بده از وقتی هم که لنا این دارو رو مصرف می کنه فوق العاده شیطون شده و اصلا از پسش بر نمی یام مخصوصا که دست تنها هم هستم. همین الن که این قسمتو می نوشتم لنا تو روروئک بود یک لحظه دیدم که سرش روی زمینه و پاهاش بالای روروئک گیر کرده جیغی کشیدم که خدا می دونه خدا رحم کرد خودشم الن می دونه که کار بدی کرده هی دره غرغر می کنه ازدست این بچه من برم تا خرابکاریه دیگه ای بالا نیاورده.بای.