شروع سوپ لنا

سلام قشنگ مامان

من این روزها کارم زیاده و نمی تونم هر روز به وبلاگ دختر نازم سر بزنم از اینجا باید بگم که وقتی براش سوپ دادم زیاد دوست نداشت البته اول سوپ مرغ بود وقتی دیدم که هر قاشق و که بهش می دادم با فشار زیاد و بسیار ماهرانه می داد بیرون و اصلا دوست نداشت برای همین از دیروز سوپ لنا رو با گوشت گوسفند درست کردم و پیاز رو هم حذف کردم اینبار سوپ و تف نمی کرد ولی گوشت و مواد داخلشو توی دهنش جمع می کردو فقط آبشو می خورد حالا می خوام چند بار امتحان کنم تا ببینم که چه طور می شه ولی به فرینی همچنان علاقه نشون می ده و خیلی دوستش داره چیزی که راجب لنا جالبه اینه که بعد از خوردن فرینی بجای اینکه سیر بشه بیشتر گرسنه می شه و شیر می خواد تازگی هم خیلی شیطون شده و هر کاری می کنم یک جا بند نمی شه همش یک آدم بیکار می خواد که باهاش بازی کنه ضمنا چند روزه که واکسنشو عقب انداختیم و احتمالا دو روز دیگه ببریمش خدا بخیر بگذرونه ،بابا دوباره از آلمان یک بسته پر از لباس پست کرده دستش درد نکنه ولی مگه لنا چند دست لباس می خواد خیلی از لباساش همینجور نو مونده و یکبار بیشتر نپوشیده موندم با این همه لباس چیکار کنم .اونا هم از دوری ما خیلی نا راحتن این دفعه که با بابام حرف می زدم می گفت ما آرزومونه یک بار فقط بتونیم لنا رو بغل کنیم خیلی دلم سوخت ولی چاره ای نیست تا اینکه ببینیم خدا چی می خوادو کی می تونیم هم دیگرو ببینیم.چند روز پیش تولد امیر حسین پسر عمه لنا بود از اون لحظه که وارد خونشون شدیم لنا وقتی مهمونا رو دید بی تابی کرد و یک کمی مامانشو اذیت کرد فکر کنم غریبی می کرد. فعلا خداحافظ .