چهارشنبه سوری 90

سلام عزیزم دومین چهار شنبه سوریت مبارک فردا شب چهارشنبه سوریه ونمی دونم می تونم تورو بیرون ببرم یا نه چون می ترسم که هم سرما بخوری و هم اینکه از سرو صدا بترسی هنوز تصمیمی نگرفتیم ولی احتمالا بریم خونه پدر بزرگت راستی دیروز پدر بزرگت برات عیدی فرستاد البته با یک دیس غذا و یک جعبه شکلات مامانی تعجب نکن چون بین ترکها رسمه که عید برای دخترهاشون که ازدواج کردن عیدی و غذا وشکلات و این جور چیزها می فرستن البته شما ازدواج نکردی ولی بابا بزرگت چون تنها نوه دخترش هستی و همینطور کوچکترین نوه هستی برات کلاس گذاشت و کلی تحویلت گرفت ما هم برای همین دیروز ناهار مهمون شما بودیم چون هر چی نباشه برای تو عیدی فرستاده بودن دیگه نمی دونی هرسال که اینجوری برای عمه هات از طرف بابا بزرگت عیدی می یاد چقدر دلم می گیره و دلم می خواست که بابا مامان منم اینجا بودن و برای منم می فرستادن البته این رسم ترکها است و ما از این رسم نداریم ولی به نظرم خیلی خوبه البته دست بابام درد نکنه چون زودتر عیدی من و تو رو داده البته به صورت نقدی البته به قول بابات خشکه حساب کرده ولی اگه ایران بودن ازشون می خواستم که اونها هم اینجوری برام بفرستن.

خوب بگذریم راستی اینو بگم که شما چند تا عیدیتو از حالا گرفتی اولین عیدی رو خاله لادن بهت داد که یک شلوار جین بود دومی رو بابابزرگت داد که یک کاپشن بهاره بود وسومی رو هم عمه سمیه و عمه معصومه باهم خریدن اونم یک پالتو بود وچهارمی که از همه بهتر بود بابابزرگت یعنی بابای من بهت داد که اونم 50 یورو پول نقد بود ومنو بابات هم از همه تنبل تریم چون هنوز برات هیچ چیز نخریدیم و تصمیم هم نگرفتیم که چی بخریم .