پرستو کوچولو

تولد کودک

1392/4/23 10:32
نویسنده : سارا
314 بازدید
اشتراک گذاری

این مطلب و چند وقت پیش تو یکی از وبلاگها خوندم به نظرم عالی بود تصمیم گرفتم برای تو هم بنویسم گل قشنگم

 

كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، امامن به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجابروم؟.................... خداوند پاسخ داد:در ميان تعداد بسياري از فرشتگان، منيكي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهدكرد.......................... اما كودك هنوز اطمينان نداشت كه مي خواهد برود يانه: - اما اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها برايشادي من كافي هستند.......................... خداوند لبخند زد: فرشته تو برايتآواز خواهد خواندو هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهي كرد و شادخواهي بود....................... كودك ادامه داد: من چگونه مي توانم بفهمم مردم چهميگويند وقتي زبان آنها را نمي دانم؟...................... .خداوند او را نوازشكرد و گفت: فرشته تو، زيباترين و شيرين‌ترين واژه هايي را كه ممكن است بشنوي در گوشتو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبتكني................................. كودك با ناراحتي گفت: وقتي مي خواهم با شماصحبت كنم ،چه كنم؟.................................... اما خدا براي اين سوال همپاسخي داشت: فرشته ات دست هايت را در كنار هم قرار خواهد داد و به تو ياد مي دهد كهچگونه دعا كني................................. كودك سرش را برگرداند و پرسيد: شنيده ام كه در زمين انسان هاي بدي هم زندگي مي كنند،چه كسي از من محافظت خواهدكرد؟....................................... - فرشته ات از تو مواظبت خواهد كرد،حتي اگر به قيمت جانش تمام شود................................. كودك با نگرانيادامه داد: اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمي توانم شما را ببينم ناراحت خواهمبود....................................... خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات هميشهدرباره من با تو صحبت خواهد كرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چهمن هميشه در كنار تو خواهم بود.................................. در آن هنگام بهشتآرام بود اما صداهايي از زمين شنيده مي شد. كودك فهميد كه به زودي بايد سفرش راآغاز كند. او به آرامي يك سوال ديگر از خداوند پرسيد:خدايا ! اگر من بايد همين حالابروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگوييد ............................ خداوندشانه او را نوازش كرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهميتي ندارد، مي تواني او را مادرصدا كني...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)