بدون عنوان
عزیز قشنگم دختر مامانی سلام
امروز که برات می نویسم دیگه چیزی تا عید باقی نمونده صبح خاله لادن زنگ زده بود واز دست هیربد داداش کلافه بود فقط کم مونده بود گریش بگیره می گفت که اصلا شیر نمی خوره البته توهم حالا دست کمی از اون نداری ولی خاله لادن از من حساس تره مخصوصا که از این ترم دانشگاه درس گرفته و مجبوره دو روز در هفته بره دانشگاه و هیربد و پیش مامانی بزرگش بزاره.عسل مامان هم امروز حالش بهتره و همش داره می خنده و شیطونی می کنی می دونی مامان عاشقته و وقتی خندتو می بینه انگار که دنیا رو بهش می دن خدا همه نی نی ها رو برای ماماناشون حفظ کنه انشاالله چه اونایی که هنوز دنیا نیومدن و تو دل ماماناشون هستند و چه اونایی که دنیا اومدن .دیروز وبلاگ مامان فرشته رو می خوندم وبلاگ فوق العاده ای داره ولی از یک قسمت که راجب نی نی اولش نوشته بود که پیش خدا رفته واقعا ناراحتم کرد و خیلی روم تاثیر گذاشت این دومین وبلاگیه که از خوندنش متاثر می شم اولیشم وبلاگ ترنم کوچولو بود که تو حادثه سقوط هواپیمای ارومیه همراه مامان و باباش پیش خدا رفت خدا رحمتشون کنه ونی نی توی تو دل مامان فرشته را هم حفظ کنه.