شیرین کاری لنا
سلام عزیز مامان
قشنگم الان که برات می نویسم تازه از حموم اومدی و داری با بابایی تلویزیون می بینی خیلی جالبه که اگه صبح تا شب تو رو کنار تلویزیون بزارم بازم ذوق می کنی و دوست داری بازم نگاه کنی مخصوصا وقتی که بی بی انیشتن رو برات بزارم .عصر هم وقتی رفتیم خونه بابا بزرگ اونقدر با بابا بزرگت بازی کردی و حرف زدی که خدا می دونه البته به زبون خودت ،بابا بزرگتم همش ذوق می کرد و می گفت که حسابی شارژ شدم خستگی کار از تنم بیرون رفت. تازگی ها هم هر وقت برات شعر می خونم سعی می کنی که تو هم بخونی و مرتب از خودت صدا در می آری خیلی با مزست انگار که صد ساله که آوازه خونی همچین ادا در می آری که انگار می فهمی چی داری می خونی .می دونی مامانی ۳ روز دیگه باید واکسن چهار ماهگیتو بزنیم از همین الان ناراحتم خدا به فریادم برسه.