پرستو کوچولو

بدون عنوان

1389/11/4 18:32
نویسنده : سارا
220 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم 

 امروز عزیز دلم  وارد چهارماهگی شدی،تولدت مبارک همیشه پیش خودم فکر می کنم یعنی یکروزی می شه که حرف زدنت راه رفتنت رقصیدن و مامان و بابا گفتنت و ببینم همیشه فکر می کردم اولین کلمه ای که به زبون می یاری مامان یا باباست ولی خیلی برام عجیبه که الان همش می گی آقا ،وپدر بزرگتم فکر میکنه که اونو صدا میکنی وکلی از شنیدنش خوشحال میشه. بابا بزرگ ومامان بزرگ وعمه هات خیلی دوستت دارن ومرتب می یان به دیدنت وخیلی دوست دارن که تو هم اونا رو بشناسی تو هم بعضی وقت ها خودتو لوس میکنی و با دیدنشون می زنی زیر گریه خدا کنه وقتی مامان و بابای منو می بینی از این لوس بازیها در نیاری چون اونوقت دیگه از سوقاتیهای آلمان خبری نیست.قشنگم الان توی بغلم خوابت برد وقتی می خوابی خیلی خوشگل میشی درست مثل فرشته کوچولوهایی میشی که عکسشون توی کتاباست.

در ضمن وبلاگتو مامانی و بابایی هم توی آلمان می تونن بخونن وعکساتو ببینند خاله سرور و دایی سعیدم هم همینطور اونا که دلشون لک زده که تو رو از نزدیک ببینند مامانی و بابا بزرگتم همش برات لباس و اسباب بازی می خرن و می فرستند می دونی عزیزم مامان الان پنج سال تمومه که مامان و باباشو ندیده و دیگه شارژ باطریه مامان داره تموم می شه خدا کنه سال دیگه بتونیم بریمو اونا رو ببینیم البته اونا هم تو رو ببینند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)