هفته پر درد سر
سلام دختر شیطونم
دوباره بعد از یک هفته مامان تنبلت تونست بیاد و برات بنویسه البته اینبار هم طبق معمول همیشه بابایی خونه نیست و رفته ترکیه و الان تو راه برگشته این یک هفته که ننوشتم کلی اتفاق افتاد و هفته خیلی شلوغی بود اول از خوبهاش شروع می کنم اینه که نی نی عمه معصومه به دنیا اومد البته سه هفته زودتر از موعد یک نی نی تپل و بامزه با وزن 3800 گرم یک دختر لپی سبزه با لب و دهن فوق العاده کوچولو وخوشگل که توی بیمارستان همه پرستارها اسمش و گذاشته بودن کوفته خیلی با مزست با کلی موی سیاه روی سرش برای همین این چند روز حسابی سر همه شلوغ بود وما هم همینطور چون باید به مامان بزرگ و عمه معصومه کمک می کردیم خبر بعدی اینه که متاسفانه عمه سمیه نی نی شو از دست داد ونی نی بعد از دو ماه هنوز رشد نکرده بود و قلبش تشکیل نشده بود برای همین دکتر گفت که دیگه فایده ای نداره و باید سقط کنه که این موضوع هم دقیقا مصادف شد با به دنیا اومدن نی نی عمه معصومه خلاصه همه چیز درهم وبرهم بود خبر بعدی هم اینه که متاسفانه تو هفته پیش فهمیدیم که عمو امین بابای هیربد کوچولو یک تومور داره البته به خیر خوشی به پایان رسید و بعد از عمل دکتر گفت که زیاد مشکلی نیست و باید مرتب باید سی تی اسکن بره و مواظب باشه که رشد نکنه ولی خدا می دونه که تا جواب پاتولوژی بیاد وتکلیف روشن شه من و بابا رامین چه قدر ناراحت بودیم و استرس داشتیم خاله لادن هم که خدا می دونه چی کشیده من جاش نیستم و نمی تونم حتی تصورشو بکنم که چه استرسی رو تحمل کرده ولی خدا رو شکر که به خیر گذشت از تموم شدن جهان هم که خبری نشد و معلوم شد مایاها و نستراداموس اونقدر ها هم پیشگوهای ماهری نیستند واین موضوع هم ختم به خیر شد الحمدلله، خلاصه اینم از خبرهای دوهفته گذشته که من برات ننوشته بودم همش جمع شده بود و یک اراده قوی مثل اراده مامانت می خواست که این هم امشب به من رو کرد