قبل از تولد
امروز می خواهم برای دختر نازم ازقبل از تولدش بنویسم که وقتی خدا تو رو بما داد یک ذره مامانی اذیت شد چون جنابعالی می خواستین تشریف نیارین ووضع جسمی مامان زیاد خوب نبود برای همین من خیلی گریه کردم و خیلی ناراحت بودم باباتم همینطور بود. برای اینکه تو سالم دنیا بیای بابا نذر کرد که هر سال دو تا گوسفند در روز تاسوعا قربانی کند من هم نذر کرده بودم که اولین سال در روز عاشورا غذا بدهیم. ضمنا در عاشورای سال قبل نذر کردیم که اگر تا عاشورای سال بعد خدا بما نی نی دختر بده اسم شرعی اونو« زینب » بذاریم . برای همین امسال شب هفتم تولدت بابا کمال اسم زینب توی گوشت خوند وگفت اسم شرعیت زینبه وما اسم شناسنامت ** ♥♠ لنا ♠♥ ** می ذاری...
نویسنده :
سارا
0:27