پرستو کوچولو

بدون عنوان

سلام دختر نازم  امروز که برات می نویسم سه روزه که وارد چهارماهگی شدی وباید بگم که خیلی خوش اخلاق شدی ولی نمی دونم چرا درست شیر نمی خوری و مامانو اذیت می کنی همش فکر شیطنت هستی وفقط یک آدم بیکار می خواهی که صبح تا شب تو رو توی خونه بچرخونه تابلو های خونرو به تو نشون بده فکر کنم تو آخرش پیکاسو بشی البته عجیب نیست چون مامانتم نقاشه و حق داری که اینقدر به تابلوی نقاشی علاقه نشون بدی . عزیزم زیاد به خودت فشار نیار خودم بهت سر وقتش یاد می دم. می دونی بابا از اومدن تو خیلی خوشحاله بعضی وقتها فکر می کنم که تو رو بیشتر از من دوست داره از الان فکر اینه که  عیدی برات  چی بخره. در ضمن مامانی از آلمان برات یک عالمه لباس و اسباب ب...
7 بهمن 1389

بدون عنوان

من سارا این وبلاگ را برای دختر عزیزم " لنا " که در تاریخ 4/8/89 قدم به زندگی ما گذاشت و با تولدش شیرینی زندگیمان را دو چندان کرد می نویسم، تا در آیند با خواندن آن عشق واقعی پدر و مادر نسبت به خود را درک و ادامه دهنده این عشق الهی به فرزند خود باشد ...
4 بهمن 1389

بدون عنوان

سلام دختر نازم   امروز عزیز دلم  وارد چهارماهگی شدی،تولدت مبارک همیشه پیش خودم فکر می کنم یعنی یکروزی می شه که حرف زدنت راه رفتنت رقصیدن و مامان و بابا گفتنت و ببینم همیشه فکر می کردم اولین کلمه ای که به زبون می یاری مامان یا باباست ولی خیلی برام عجیبه که الان همش می گی آقا ،وپدر بزرگتم فکر میکنه که اونو صدا میکنی وکلی از شنیدنش خوشحال میشه. بابا بزرگ ومامان بزرگ وعمه هات خیلی دوستت دارن ومرتب می یان به دیدنت وخیلی دوست دارن که تو هم اونا رو بشناسی تو هم بعضی وقت ها خودتو لوس میکنی و با دیدنشون می زنی زیر گریه خدا کنه وقتی مامان و بابای منو می بینی از این لوس بازیها در نیاری چون اونوقت دیگه از سوقاتیهای آلمان خبری نیست...
4 بهمن 1389