پرستو کوچولو

بدون عنوان

سلام دختر نازم   امروز عزیز دلم  وارد چهارماهگی شدی،تولدت مبارک همیشه پیش خودم فکر می کنم یعنی یکروزی می شه که حرف زدنت راه رفتنت رقصیدن و مامان و بابا گفتنت و ببینم همیشه فکر می کردم اولین کلمه ای که به زبون می یاری مامان یا باباست ولی خیلی برام عجیبه که الان همش می گی آقا ،وپدر بزرگتم فکر میکنه که اونو صدا میکنی وکلی از شنیدنش خوشحال میشه. بابا بزرگ ومامان بزرگ وعمه هات خیلی دوستت دارن ومرتب می یان به دیدنت وخیلی دوست دارن که تو هم اونا رو بشناسی تو هم بعضی وقت ها خودتو لوس میکنی و با دیدنشون می زنی زیر گریه خدا کنه وقتی مامان و بابای منو می بینی از این لوس بازیها در نیاری چون اونوقت دیگه از سوقاتیهای آلمان خبری نیست...
4 بهمن 1389