دومین شب یلدای عزیزم
سلام عزیز مامان
دیروز دومین یلدایی بود که دختر خوشگلم دیدی پارسال شب یلدا نزدیک دو ماهت بود وخیلی کوچولو بودی انشالله که صد تا از این یلداها را ببینی و لذت ببری البته ما دیشب به خاطر مریضی بابات و همینطور چون اکثریت تو خونه بابا بزرگت سرما خورده بودن و ما هم ترسیدیم که شما خدای نکرده بگیری جایی نرفتیم و مهمون خونه خودمون بودیم از هندونه هم خبری نبود چون بابا نمی تونست بخوره فقط یک کم من تنهایی نشستمو آجیل و میوه خوردم باباتم خواب بود وشماهم طبق معمول مشغول شیطنت بودی ولی امروز از صبح خیلی کلافه بودی ومشخص بود که چون چند روزی از خونه بیرون نرفتی حسابی حوصله ات سر رفته برای همین عصری با بابا باهم رفتیم بیرون و برای دختر خوشگلم چند تا تیکه اسباب بازی خریدیم امیدوارم که جذابیت اسباب بازی های جدیدت به این زودی از بین نره و حداقل یک مدتی دوام بیاره یک چادر بازی برات خریدیم که از بعد از ظهر شما همش تو اون هستی و عروسکهاتم بردی اون تو بازی می کنی چند دقیقه یکبار هم سرتو می آوردی بیرون ویک دالی با منو بابات می کردی و دوباره می رفتی تو ،من اسم چادرتو گذاشتم لونه لنا چون مثل موش می ری توش خدا می دونه که اونم کی می ره جزو آشغالهای خونه توی فروشگاه اسباب بازی هم بهت دو سه تا از اسباب بازی ها رو نشون دادم و گفتم لنا کدومو می خوای خودت انقدر بامزه رو به فروشنده کردی و اون اسباب بازی رو که می خواستی نشون دادی و گفتی اون ،اون ،آقا هم کلی خندید و اسباب بازی رو داد دستت،اینم از بچه ها این دوره اند دیگه تو این سن و سال خودشون قدرت تشخیص و انتخاب دارن ، الان که دارم می نویسم زیاد تعجب نکن عزیزم چون ساعت دوازده و نیم شبه و شما رو خوابوندم والا تو طول روز که من همچین جراتی ندارم از دست شیطنت شما از این کارها بکنم.