پرستو کوچولو

روزانه های لنا

1392/9/3 10:50
نویسنده : سارا
906 بازدید
اشتراک گذاری

این چند روز رو لنا علاقه شدیدی به یکی از عروسکهاش که اسمشو سانیتا گذاشته پیدا کرده شب به شب سانیتا رو بغل می گیره یک روسری هم از کمد بر می داره روی سرش می بنده البته کج و کله و سانیتا رو می خوابونه غذا می ده و جالب اینجاست که از زبون سانیتا هم حرف می زنه مثلا دیروز یکی از بالشهای مبل بر داشته و سانیتا به بغل و اومده به من می گه مامان تو دختر خوبی شدی سانیتا برات جایزه خریده منم که خندم گرفته بود سعی کردم قیافه حق به جانبی بگیرمو جایزمو تحویل بگیرم یا دو سه روز پیش با لنا از بیرون می اومدیم خونه که توی را پله دختر همسایه مون رو دیدیم اون بیچاره به لنا گفت لنا بیا بریم خونه ما لنا یک قیافه جدی گرفتو یواشکی اومد پیش من و در گوشی گفت مامان بریم خونه شب شد و باباش اومد خونه یک ساعتی نگذشته بود که دیدم داره به باباش می گه بابا صبح خاله مینا رو دیدم سریع اومدم خونه بابا شم بهش می گه چرا لنا مگه خاله رو دوست نداری می گه دوست دارم ولی لالا داشتم.

یا دیروز دیدم نی نوشابه رو گرفته دستش با دو انگشت دقیقا انگار که داره سیگار می کشه بعد یک باکس طلا رو هم که چوبی بود برداشته که البته روش یک کمی سوراخ و کنده کاری داشت داخل اون ظرف می زنه صداش کردم و گفتم لنا چیکار می کنی گفت کار دارم سیگار می کشم جلو نیا ضرر داره بکشم بعد میام من از طرفی هم خندم گرفته بود و از طرفی هم ناراحت شدم احتمال زیاد لنا از پدر بزرگش فیلم گرفته چون هر وقت پدر بزرگش سیگار می کشه هی به لنا می گه اینجا نیا سیگار می کشم بعد میام.اونجا بود که فهمیدم وقتی میگن بچه ها آیینه بزرگترها هستند یعنی چی.

شب به شب هم که با خانوم بساط داریم باید سریع بزنیم به شبکه ای که موسیقی باشه و خانوم نانای کنه کار فقط به اینجا ختم نمی شه که باید منو باباشم چارمیخ بشینیم و خانوم و نگاه کنیم که می رقصه

وکافیه که حواسمون پرت بشه خانوم سریع می گه منو ببینید بعضی وقتها هم که خانوم خیلی حوصله داشته باشه ما رو هم زورکی بلند می کنه که باهاش برقصیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)